از کودکان شنیدن

 

 

 

 

 

شناخت روحیات کودک به مثابه ی شنیدن اوست. هنگامیکه با خلقیات و ویژگیهای کودک خود آشنا میشویم گویی ناگفته های درونی اش را شنیده ایم و به دنبال پاسخ شایسته ای به آن هستیم. بنابر آنچه در مطالب قبل خواندیم هر کودک، انسانی منحصر به فرد با ویژگیهایی متفاوت است. با اینحال دنیای کودکان نیز مانند دنیای بزرگسالان از قوانین مشخصی پیروی میکند که به ما کمک میکند تا با برآوردن نیازهای مشترک آنان زمینه ی ظاهر شدن استعدادهای آنان را به نحو شایسته تری فراهم سازیم. با در نظر گرفتن این موضوع، خلقیات رایج میان اکثر کودکان را در چهار دسته مورد مطالعه قرار داده ایم و با شما به اشتراک میگذاریم.

کودکان حساس و زود رنج

این کودکان با احساسات خود به رویدادهای پیرامون شان واکنش نشان میدهند. آنان موضوعات عادی را برای خود تبدیل به دغدغه های عاطفی میکنند و غمگین میشوند. این دسته از کودکان بیشتر اهل گله و شکایت هستند. آنها معمولا همیشه از اتفاقات روزمره گرفته تا رفتار همسالانشان موضوعی برای شکوه کردن دارند. زیرا احساس میکنند از طرف دیگران مورد بی مهری و بی توجهی قرار میگیرند. این تنها یک بهانه گیری نیست. بلکه آنان در وجود خود غم هایی دارند که به این ترتیب آن را بیان میکنند. غم جدایی از والدین، غم نادیده گرفته شدن یا پذیرفته نشدن و امثال این. وقتی کودک شکوه و شکایت خود را بیان میکند باید او را پذیرفت و با او همدردی کرد. هر چند آن شکوه ها از نظر شما واقعی نباشند ولی برای خودش غم انگیز است. همدردی کردن با او و دلگرمی دادن به او با جملاتی شبیه به آنچه خودش بیان میکند به او آرامش و احساس دوست داشته شدن میدهد. کودک شما مثل همیشه در مهمانی با لب و لوچه ی آویزان نزد شما میاید و شکایت میکند که "کسی با او بازی نمیکند یا به او خوش نمیگذرد" اکثر والدین فورا از این رفتار بی منطق و تکراری خشمگین میشوند و جملاتی نظیر" دوباره شروع کردی" یا "تو همیشه شکایت میکنی" را به کار میبرند یا شاید بر خودشان مسلط باشند و دست کودک را بگیرند و همراه او به اتاق بچه ها بروند تا از دیگر بچه ها بخواهند کودک آنها را هم در بازی شرکت دهند. اینجا کودک پاسخ مناسبی از شما دریافت نمیکند. چرا که او فقط از شما همدردی و حس درک شدن میخواست و نه حل کردن مسئله. بهترین کار این است که او را آرام کنار خود بنشانید و به او بگویید "بی توجهی دیگران احساس بدی ایجاد میکند. من هم گاهی آن را تجربه کرده ام و تو را درک میکنم". با این کار کودک آرام میگیرد و خودش به دنبال راه برقراری ارتباط با دیگر کودکان میگردد. زیرا پیام" من تو را تنها نمیگذارم و تو را دوست دارم" را از شما دریافت کرده است. تکرار این رفتارها باعث میشود کودک بفهمد آنچه درون او میگذرد احساسات پیچیده و عجیبی نیست و اینگونه خودش را می پذیرد. وقتی خودش را با تمام احساساتش بپذیرد دیگر دغدغه ی درونی ندارد و نوبت به شکوفا شدن استعدادهایش میرسد.

کودکان برونگرا و پرانرژی

این گروه از کودکان به هیچ وجه حاضر نیستند تماشاچی باشند. آنها شروع کننده روابط هستند و منتظر درخواست از سوی همبازیهایشان نمی مانند. همیشه پیش قدم دوستی ها و داوطلب فعالیتهای جمعی هستند. انرژی سرشار آنها و میل به درست انجام دادن کارها باعث پررنگ شدن احساس ریاست در آنها میشود. آنان میخواهند رئیس باشند و این، با حرف شنوی از والدینشان جور در نمی آید. پس یکی از مهمترین چیزهایی که باید به آنها بیاموزیم اینست که " رئیس کیست". والدین این بچه های پرانرژی و برنامه ریز باید وقت بیشتری را برای هدایت کردن این انرژی شگفت انگیزکودک در مسیر رشد استعدادهایش صرف کنند. قبل از انجام هر کاری که کودک هم در آن شرکت دارد والدین باید بخوبی برنامه ها را برای او شرح دهند و مراحل انجام کار را برایش بگویند. مثلا برای یک تفریح ساده در پارک اینطور برنامه را شرح دهند" ما اول تاب بازی میکنیم. سپس سراغ الاکلنگ میرویم و تو با خواهرت الاکلنگ بازی میکنی و بعد..." به این ترتیب کودک برنامه مشخصی را برای تخلیه ی انرژی درونی خود دریافت میکند. ضمن اینکه لزوم حرف شنوی از والدین برایش تکرار میشود و امکان خطر آفرینی هایش کمتر میشود. مخالفتهای کودک با برنامه های والدین باید بصورت پیشنهاد از سوی او پذیرفته شود. مثلا کودک میگوید " من الاکلنگ بازی را دوست ندارم و میخواهم سرسره بازی کنم." پاسخ والدین" این هم پیشنهاد خوبی است. میتوانی سرسره بازی کنی." برای آنکه آنها احساس توانمندی خود را حفظ کنند باید اوقات فراغت آنها را با کارهایی که از عهده اش بر می آیند و یا برنامه های ورزشی پر کرد. اینگونه آتشفشان درون آنها با حرکت کردن آرام میگیرد و پاسخ مناسبی به حس ریاست طلبی آنها داده میشود.

کودکان تاثیرپذیر و مسئول

در مورد این بچه ها باید بگوییم گنجشکانی هستند که مدام از این شاخه به آن شاخه میپرند. اما به جای غذا به دنبال شخصیت اجتماعی خود میگردند. آنها خونگرم و اجتماعی هستند و عاشق تجربه کردن کارهای متفاوت. زیرا تنها با انجام کار میتوانند به اعتماد به نفس و شناخت از شخصیت درونی خود برسند. این گروه از کودکان به تشویقهای بیشتری از سوی والدین نیاز دارند تا کارهایی را که شروع میکنند به اتمام برسانند. اغلب آنها بچه های شلخته ای هستند و این بی نظمی جزئی از زندگی آنهاست. به تدریج که بزرگتر میشوند می آموزند که نظم داشتن در انجام کارهایشان کمک زیادی به آنها میکند. این بچه ها به راحتی حواسشان از چیزی به چیز دیگر و از کاری به کار دیگر پرت میشود و همیشه کارهای ناتمام زیادی دارند. والدین با تشویق کردن و ایجاد شرایطی که کودک از انجام کارها لذت ببرد میتوانند انگیزه ی لازم برای به سرانجام رساندن کارها را به او بدهند. نکته ای که باید در مورد آنان دانست اینست که باید حواسشان را از سختی کاری که انجام میدهند پرت کنیم و لذتی حین انجام کار برایشان ایجاد کنیم. قبل از آنکه از آن کار دلزده شوند و بخواهند تغییر مسیر دهند. بطور مثال وقتی تمیز کردن اتاقشان را بعهده میگیرند او را تشویق کنیم تا با گوش دادن به آهنگهای شاد اینکار را انجام دهد. اینگونه حواسش از سختی تمیز کاری اتاق به شادی موسیقی پرت میشود. در حالیکه کارش را هم بخوبی انجام میدهد و به پایان میرساند. اینگونه کارها برایش لذت بخش میشود. بخصوص اگر برنامه ای تشویقی از سوی والدین پس از اتمام کارهایش برایش تدارک دیده شده باشد.

کودکان درونگرا و آرام

این اندیشمندان کوچک نیاز دارند بدانند دقیقا چه باید بکنند و ترجیح میدهند همه چیز برای آنها توسط والدین برنامه ریزی شود. برخلاف گنجشکان تنوع طلب این جوجه مرغها پیرو والدین خود هستند و با نوک زدنهای تکراری سعی میکنند به جریان زندگی بپیوندند و از آن سر در بیاورند. آنان مهربان، آرام و خوش اخلاقند بطوریکه اغلب، والدین از نیازهای آنان غافل میشوند. برخلاف بچه های عجول، درونگراها کارهای خود را با آرامش و در مدت زمان بیشتری و با دقت بالاتری انجام میدهند. حتی تصمیم گیری آنها نیز زمان بیشتری میبرد و تغییر برنامه ها باعث آشفتگی و بهم ریختگی آنها میشود. زیرا نمیتوانند در لحظه تصمیم بگیرند و آرامششان بهم میریزد. بنابراین هنگامیکه میخواهید برای آنان برنامه ریزی کنید از آنها نظر خواهی نکنید. بلکه برنامه را به آنها پیشنهاد دهید. مشخصا بگویید ” الآن زمان آن فرارسیده که آموختن یک فعالیت هنری را آغاز کنی.” این روند برای این بچه های به ظاهر تنبل، چنان پذیرفتنی است که باورتان نمیشود. اطمینان خاطر از اینکه تمام کارها برایشان برنامه ریزی شده به آنها انگیزه و اعتماد به نفس انجام کار را میدهد. این گروه از کودکان تماشاگران خوبی برای فعالیتهای دیگر همسالان خود هستند و این نباید با گوشه گیری یا خجالتی بودن آنان اشتباه گرفته شود. زیرا آنان گاهی با تماشای دیگران از فعالیتهای آنها ایده و انگیزه میگیرند و تشویق میشوند تا خود فعالیتهای مشابهی را شروع کنند. برای پروراندن قوه ی خلاقیت در آنها تنوع در برنامه هایشان لازم است.

 

 

 

منابع:

بچه های بهشتی

بچه های خوب، پرورش بد