روشان و درخت سیب - نوشته ی فاطمه امینی

 

 

به نام خدا

 

روشان کوچولو روی پله ی حیاط نشسته بود و آلبوم عکس های کودکی اش را ورق می زد. از وقتی روشان  به دنیا آمده بود مادرش هر سال عید نوروز او را بغل می کرد و به همراه پدرش در حیاط، با درخت سیب کهنسال که پر از شکوفه بود عکس میگرفتند. روشان، درخت کهنسال را خیلی دوست داشت و هرسال عکسی را که با درخت‌ می گرفت در آلبوم کنار بقیه ی عکس هایش می چسباند. یکی از سرگرمی های روشان این بود که هر سال عکس جدیدش را با عکس های سال قبل مقایسه می کرد و تفاوت هایشان را پیدا می کرد. هر سال روشان، بزرگترو زیباتر میشد اما درخت سیب خمیده تر، پیرتر و کم شکوفه تر . همانقدر که روشان از بزرگ شدن خودش خوشحال میشد از پیر شدن و خمیدگی درخت ناراحت می‌شد. دلش نمیخواست هیچ وقت دوستی اش با درخت سیب تمام شود. روشان سیب های درخت کهنسال را از همه ی میوه ها بیشتر دوست داشت. او همیشه به درخت رسیدگی میکرد و به موقع آن را آب میداد. هر روز عصر زیر سایه ی درخت می نشست و برایش قصه می خواند.

 

 

دو هفته به رسیدن بهار و عید نوروز باقی مانده بود. روشان همانطور که آلبومش را ورق می زد نگاهی به درخت انداخت. هر سال ‏این موقع شاخه‌های درخت سیب جوانه زده بودند، اما امسال نه تنها خبری از جوانه و شکوفه ها نبود، بلکه تنه اش هم کاملاً خم شده بود، طوری که پدر نمی‌گذاشت روشان به درخت مهربانش نزدیک شود. پدر با شهرداری منطقه تماس گرفت و قرار شد مٲموری برای قطع کردن درخت کهنسال به خانه ی آنها بیاید. روشان خیلی ناراحت بود. دلش می خواست برای درخت نازنینش کاری انجام دهد، اما  پدر به او گفته بود عمر درخت سیب تمام شده و ممکن است هر لحظه تنه ی آن بشکند و روی زمین بیفتد. آنروز مٲمور شهرداری تنه ی درخت پیر را قطع کرد، طوری که تنها یک کُنده ی کوتاه و پهن در باغچه باقی ماند. روشان از ناراحتی گریه میکرد و دیگر دوست نداشت به حیاط برود. چند روز بیشتر به عید نمانده بود.  مدرسه ها تعطیل شده بود و روشان بیشتر وقتش را در خانه بود. او برعکس سال های قبل خوشحال نبود. اکثر اوقات مشغول تماشای عکس های پر از خاطره، با شکوفه های درخت سیب یا کشیدن نقاشی درخت بود . چند روز بعد از قطع کردن درخت پدر به اتاق روشان رفت و به او گفت: اصلا دراین چند روز به باغچه سر زدی؟ دیدی چقدر سرسبز و زیبا شده؟! برای عکس نوروز امسال چه پیشنهادی داری؟ روشان گفت: دیگر دوست ندارم در باغچه عکس نوروزی بگیرم. بدون درخت سیب مهربان عکس نوروزی زیبا نیست. پدر از روشان خواهش کرد به حیاط بروند و آنجا با هم صحبت کنند. همانطور که در باغچه قدم می‌زدند روشان احساس کرد چمن ها و گل های باغچه بیشتر و زیباتر از سال قبل هستند. علتش را از پدر پرسید. پدر توضیح داد با قطع کردن درخت کهنسال، آب و مواد معدنی بیشتری به گل ها رسیده و در این چند روز رشد بهتری داشته اند. همچنین خمیدگی و پراکندگی شاخه های درخت سیب نمیگذاشته نور خورشید به بقیه ی گیاهان برسد. پدر روی کنده ی درخت سیب نشست. روشان با تعجب نگاهی به پدر و کنده ی درخت انداخت، به نظرش آمد که کنده شبیه یک میز بزرگ و صاف است. با خودش گفت وای !! یک میز چوبی بزرگ میان چمن ها و گل های باغچه! چه منظره ی زیبایی! چرا زودتر متوجه نشدم. خیلی خوشحال شد و فکری در ذهنش جرقه زد. با هیجان به پدرش گفت: میشود سفره ی هفت سین امسال را روی کنده ی درخت سیب بچینیم و باز هم با آن عکس بگیریم؟ پدر گفت: آفرین! به این می‌گویند یک پیشنهاد خلاقانه و عالی. فکرت هم یک پیشنهاد جدید و زیبا برای عکس نوروزی امسال است و هم راهی برای اینکه بتوانی دوستی ات را با درخت سیب ادامه بدهی.

 

 

روشان خیلی خوشحال شد، چون دوباره مۍتوانست آلبومش را با عکس های خاطره انگیز و زیبا در کنار دوست مهربانش، که حالا دیگر میز زیبای هفت سین شده بود، تزیین کند.

 

               ‌                            پایان