دلم چشمان مستت را

 

دلم چشمان مستت را تمنا کرده امشب هم

نگاه آتشینت را تقاضا کرده امشب هم

 

چه سرّی زیر سر دارد نگاهِ سبزِ مستت باز

که رویایت مرا بدجور احیا کرده امشب هم

 

تو ای ماهِ شبانِ سردِ دلتنگی، نگاهم کن

به عشق مدّ تو، این برکه غوغا کرده امشب هم

 

به یک ناز از من و صدها نیازم رد شدی اما

عزیزم ناز، چشمت را چه زیبا کرده امشب هم

 

دو چشمم منتظر بر ره، سواری نیست یاری نیست

تو رفتی و نبودت را تماشا کرده امشب هم

 

قسم بر غم که دوری درد دارد،بی وفا، رحمی

بساط گریه را دردت مهیا کرده امشب هم

 

شب و بدمستی و تنهایی و یک بغض پنهانی

نمی دانی دلم بی تو، چه سودا کرده امشب هم