آسمانِ شبِ چشمان تو، مهتابی بود
و نگاهت نگران، وه شبِ بی خوابی بود..
دست در دست تو،درکوچه ی بن بست خیال
هم قدم، تا خودِ رویا،چه تب و تابی بود..
رو به من کردی و گفتی نکند عشق تو هم،
قصه ی غصه ی نیلوفر مردابی بود؟
گفتم ای طعنه زده نور نگاهت به پگاه
در رگم، مهر تو جاری،و چه سرخابی بود..
آه،خندیدی و از سُکرِ لبت مست شدم
طرح لبخند تو حتی، پُرِ شادابی بود..
چه شبی بود، تو بودی و نگاهی گیرا
آسمان شب چشمان تو مهتابی بود..