آمدی باز

 

 

آمدی باز پریشان، که دلم پر بزند..

با خیال لبت امشب، دو سه ساغر بزند..

 

می شود گوشه ی دنجِ..؟ نه! خدایا نکند؛

لبم از شوق، به لبهای شما سر بزند!!

 

نکند مست شوم، هول شوم گاهِ نگاه؛

پای چشمم قدمی در تنِ نوبر بزند..

 

آمدی شاه نشینِ دل ویرانه ی من

آمدی تا به دلم، عشقِ تو معبر بزند..

 

و محال ست،که گهگاه به من فکر کنی..

چه کسی دیده که سر، شاه به لشگر بزند؟

 

رد شدی خوووب نگَه کردم ات و میدانم؛

آمدی باز پریشان، که دلم پر بزند...