آمدی باز پریشان، که دلم پر بزند..
با خیال لبت امشب، دو سه ساغر بزند..
می شود گوشه ی دنجِ..؟ نه! خدایا نکند؛
لبم از شوق، به لبهای شما سر بزند!!
نکند مست شوم، هول شوم گاهِ نگاه؛
پای چشمم قدمی در تنِ نوبر بزند..
آمدی شاه نشینِ دل ویرانه ی من
آمدی تا به دلم، عشقِ تو معبر بزند..
و محال ست،که گهگاه به من فکر کنی..
چه کسی دیده که سر، شاه به لشگر بزند؟
رد شدی خوووب نگَه کردم ات و میدانم؛
آمدی باز پریشان، که دلم پر بزند...