برو سفر به سلامت،که نایِ آه ندارم..
دگر توانِ دویدن،خدا گواه ندارم..
شکستنی شده ام در جهانِ سنگدلی ها
شکسته اند دلم را،ولی پناه ندارم..
برای خیره شدنهای هر شبم به تو ای ماه
دوباره چشمِ پر از شوقِ صد نگاه ندارم..
هوای در تو تنیدن هنوز در سر من هست
دلی برای شکفتن در اشتباه ندارم..
برادرانه مرا دستِ چاهِ عشق سپردی
و یوسفانه شکایت ز قعر چاه ندارم..
ببخش اگر که صدایت نمی کنم که بمانی،
برو سفر به سلامت،که نای آه ندارم...