بیا بهار دلم، این هوا بهاری نیست..
خزان قلب مرا، با بهار کاری نیست..
بیا که هر نفَس ات،بشکفانَدَم از نو
بیا بهار، ز پاییز انتظاری نیست...
اجازه هست برویَم دوباره در تنِ تو؟
میان ما دو تن آیا،دگر قراری نیست؟
هنوز چشم به راه نگاه تو مانده ست
دل خراب و در این ره چرا سواری نیست؟
دوباره غرق خیال تو ام ، بخند که آاااه
برای این تن ویران ز غم، کناری نیست..
بدون سبزِ نگاهت، تمام قد زردم..
ببین که بر تن خشکیده، برگ و باری نیست...
به یک نگاه تو یک "من" دوباره شد آغاز
بیا بهار دلم، این هوا بهاری نیست...