عشق جاویدان

 

 

موی خرمایی ت باز از رنگِ نخلستان نوشت

شرجی داغ تن ات، هر بار از باران نوشت...

 

دست گرم ات تا به دستم خورد، در تحریر دل

نت به نت مضرابِ دستت عشق را میزان نوشت..

 

 یک نگاه تو مرا از عمق غمهایم رهاند

سخت بودم،سخت.. اما چشم تو آسان نوشت..

 

آمدی ای جمع اضدادم!! به من ثابت کنی

می شود آباد بود و بر تنِ ویران نوشت...

 

آه ای زیباترین، تا آخرش با من بمان

لحظه ای از دل گذشتی؛عشق،جاویدان نوشت..