بهای عشق

 

 

چه ترسی از خداحافظ، جدایی، ناگهان، دارم

پس از تو آه.. هرشب اضطراب امتحان دارم..

 

اگرچه برگ برگِ باورم از دوری ات پژمرد

برای خستگی های تو امّا، سایبان دارم..

 

من و یاد تو با هم، پشتِ میزِ کافه دلتنگی

برای قهوه ی چشمت، دلی چون استکان دارم..

 

بدون کفرِ چشمت، دین برایم مانده؟ نه..برگرد!

که با تو این جهان و آن جهان را توأمان دارم..

 

گمان کردی که بعد از تو، به عشقِ دیگری..؟ هرگز!

بمیرم وه! نبینم دل به مهرِ این و آن دارم!..

 

قسم بر تو، کنارم باشی یا نه..، حرف من این است:

بهای عشق تو، جانم اگر باشد، خریدارم...