شناخت و ادراک آدمی از پیدا و پنهان کائنات عمدتا متکی بر ارتباط و تماس با هر پدیده و درک آن از طریق حواس مادی و در سطحی بالاتر هضم حقایق از راه قدرت اندیشه و تخیل است. حواس زیستی انسان برای درک جهان مادی پیرامون به کمک وی می آیند و نیروی ذهن و تخیل با تلفیق دیدهها و نادیدهها، دانستهها و نادانستهها و دخالت دادن باورهای شخصی آگاهی را خواهد ساخت. به بیانی دیگر، آگاهی و معرفت هرشخص آمیزهای خودآگاه و ناخودآگاه از یافتهها و تجربیات بیرونی ممزوج با ذهنیات وی است که بسته به ظرفیت ذاتی هر شخص شمایل متفاوتی خواهد داشت. خصوصیات و درونیات آدمی در کنار دورهی تاریخی حیات هر شخص، موطن وی، تمایلات شخصی، امکانات و محدودیتهای محیطی اطراف و اثرات این همه از هر انسان جهانی متفاوت از دیگران خواهد ساخت. پس تفسیر و تعبیرهای بیشمار از هر حقیقت و پدیدهای واحد در هر زمان امری بدیهی خواهد بود. گویی درک آدمی از حقیقت به تماشای منظرهای از پس شیشهی بخار گرفته یا شنیدن نجوایی در زیر آب میماند. اما به راستی حقیقت هر پدیدهای چقدر شبیه آن چیزی است که ما از آن میشناسیم؟ یک راه ساده برای درک کاملتر این تفاوت توجه به مشاهداتمان در عالم رویاست. اتفاقات، مفاهیم و نمادها در خواب در بسیاری از موارد منطبق با آنچه در بیداری از آنها سراغ داریم نیستند و همین امر این گمان را در انسان تقویت میکند که آیا واقعیت دقیقا همان چیزی است که تا کنون توانستهایم بشناسیم یا حقیقت جایی ورای اندیشه آدمی است؟ با طرح این موضوع بیایید کمی دربارهی کیفیت خوابهایی که تا کنون دیدهایم تامل کنیم چرا که در برخی موارد رویاها واقعیتر از آنچه هستند به نظر میرسند. گذشته از کابوس های شبانه و خوابهایی که ریشه در مشغلههای ذهنی روزمره دارند، برای همه ما گاهی پیش آمده است که مناظر و تصاویری را در خواب دیدهایم که کیفیت خاص و تاثیرگذار آنها موجب شده برای تمام عمر آنچه دیدهایم را به یاد داشته باشیم. در تمام دوران زندگی مشاهدات و یافتههای ما از طریق حواس مادی درونی و بیرونی و حتی خیال پردازیهای بی حد و مرزمان تصویری کم و بیش یکسان و یکنواخت از جهان، پیش رویمان قرار میدهد. این در حالی است که تابشهای ذهن انسان در خواب انگار راهی برای نمایاندن زوایای تاریک آگاهی پیش روی او قرار خواهد داد. گویی در عالم رویا ذهن آدمی عاری از تمامی دانستهها و آموختهها در معرض القائات ناشناختهای قرار میگیرد که قادرند درک تازهای از حقایق را میسر سازند. گونهی بی مثالی از شناخت که گاه برای همیشه مرزهای واقعیت را در ذهن آدمی جا به جا خواهد ساخت. آنچه در خواب میبینیم چه طرح هماهنگ و معنادار شدهای از تصاویر ضبط شده در حافظه انسان همراه با قدرت داستان پردازی ذهن باشد و چه دریافت الهاماتی از پشت دروازههای جهانی ناشناخته، در هر حال برخی از این رویاها تجربهی آن چنان درکی آمیخته با احساس را به همراه دارند که نظیرش را در جسورانهترین و افسار گسیختهترین تخیلات آدمی نمیتوان یافت. بررسی عمیقتر کیفیت برخی از این گونه رویاها این حقیقت را بیش از پیش آشکار میسازد که آگاهی مفهومی وسیعتر از خرد آدمی را در بر میگیرد که از انسانی به انسان دیگر و از عالمی تا عالم دیگر همواره در تکامل خواهد بود. بسیاری از ما تجربهی کنکاش در فهم کاملتر حقایق کوچک و بزرگ زندگی را از سر گذراندهایم، دربارهی آن ها مطالعه کردهایم و نظرات مختلفی را شنیدهایم. شکی نیست که مطالعه، مشاهده و گفتگو ابزارهایی برای وسعت بخشیدن به مرزهای شناخت و آگاهی ما هستند اما از آنجا که دیگران هم شبیه ما در مسیر شناخت و تکامل اندیشه با چالشها و محدودیتهایی مشابه مواجه هستند بعید نیست نتوانند کمک چندانی به ما بکنند. چه بسا تلاش ما در مسیر دستیابی به درک صحیح، به واسطهی پراکندگی و اختلاف نظرها راه به جایی نبرده و بر پیچیدهتر کردن فهم حقیقت مورد نظر نیز بیافزاید. شاید به همین دلیل است که از میان جمعیت کثیر آدم های روی کره زمین، تنها قادر به فهم زبان عدهی محدودی هستیم، آن اندازه عمر نخواهیم کرد که به تمام نقاط جهان سفر کنیم، انبوه کتابهای گذشته و حال را بخوانیم و تجربیاتی این چنین را از سر بگذرانیم. این امکان و این فرصت به ما داده نشده است چون به گمان قوی نیازی به آن نداشتهایم. شاید گفتهی آندره ژید اینجا مصداق پیدا کند که " ناتانائیل، کی همهی کتابها را خواهیم سوزاند؟ " گویی مسیر منتهی به کشف حقیقت از جادهی دیگری میگذرد و ما در هر سطحی از بینش و معرفت باز با انبوهی پرسش بی پاسخ از دنیا خواهیم رفت. درک ناقص و گاه وارونهی ما از حقیقت با ما دفن میشود و همه چیز در این باره میماند برای وقتی دیگر..