به دنیا که آمدی، تا پایان عمر صاحب هر چیز که نشوی، مالک داستان یکتای زندگیات خواهی شد..
داستانی که آن را با شمارهی نفسهایت، تکتک گامهایت و با لحظه لحظهی افکارت خواهی نوشت..
داستانی که برای خودش رولهای فرعی، خرده داستانها و گرهافکنیهایی خواهد داشت و شاید نقطهی اوجی نیز داشته باشد..
در این میان هرچه هم که شبیه دیگران زندگی کرده باشی، باز داستانی متفاوت از بقیه پیدا میکنی..
داستانی از خودت برای خودت.. داستان دل بستنها، طرد شدنها، دلتنگیها و چشمانتظاریها.. داستان بزرگ شدن، تنها شدن
و تنها رفتن.. داستان مسافری با یک بلیط یک طرفه در جیب.. و داستان وقتی جالبتر میشود که میخواهی قلم در دست بگیری و
خودت هم داستانی بنویسی.. پای نوشتن از زندگی آدمها که در میان باشد، اول باید قدری جای آدم توی قصهات زیسته باشی..
خواه شخصیت داستان واقعی باشد یا ساختگی، ضرورت دارد سرگشتگیها، دردها و رنجهایش را لمس کنی..
گاهی پیش میآید شخصیتهای داستان آنقدر واقعی از کار در میآیند که میمانی این وسط ما آدمها شبیه داستانیم یا داستانها
شبیه زندگیاند..
صفحهی قلمهای موازی، تلاش بچههای گروه مهتابروست در روایت هم زمان داستانی مشترک که در پیرنگی واحد،
هر کدام شخصیت ساختهی خود را تا انتهای داستان پیش خواهند برد.
جمع کوچک گروه ایده و قلم مهتابرو بر این باورند که تفاوت در لحن و قلم اعضاء، شناخت متقابل، قدرت خوانش ذهن یکدیگر و
استفاده از بداهه فرصتی است برای خلق اثری که در فضایی متفاوت از فضای مرسوم داستان نویسی شکل خواهد گرفت..
اولین تجربه در این چارچوب داستان کوپهی 402 است که در صفحهی قلم های موازی برای شما خوانندهی عزیز تهیه
و بارگذاری شده است..