گروه ایده و قلم مهتاب‌رو از پی چند دورهمی خانوادگی در مرداد و شهریور، رسماً در مهرماه هزار و چهارصد تأسیس شد. اما دقیقتر که می‌شوم، می‌بینم داستان مهتاب‌رو به خیلی سال قبل باز می‌گردد. گروه مهتاب‌رو از دل بازی‌های کودکی، از بالکن حیاط خانه‌ی پدری و از پیش چشم هم بزرگ شدنِ ما متولد شد. زمان نیاز داشت تا دنیا بگردد و بگردیم و دست آخر از سی‌مرغ به سیمرغ برسیم. پیش‌تر تجربه‌ی سالها خدمت در سازمانی با داشتن نزدیک به چهل هزار نفر نیرو به من آموخته بود این بخشنامه‌ها و عتاب و خطاب‌ها نیستند که شما را به هدف و موفقیت نزدیک می‌کنند. هر تلاشِ جمعی، در غیاب دو حلقه‌ی مفقوده‌ی این روزها یعنی صداقت و همدلی راه به جایی نخواهد برد.
این معادله‌ی معروف حسابداری را اغلب می‌شناسیم که دارایی برابر است با مجموع سرمایه و بدهی.
در ترازنامه‌ی نا‌نگاشته‌ی ما دارایی‌مان قلم و کاغذ است، سرمایه‌مان صداقت و همدلی بچه‌هاست و بدهی‌مان به تمام عزیزانی است که برای دیدن و شنیدن‌مان لختی درنگ می‌کنند. بدهکاریم به همه‌ی بازدیدها، کلیک‌ها و اسکرول‌ها.
جمع کوچک مهتاب‌رو هم‌پیمان شده‌اند که به قدر درک و توان، ناخالصیِ کلام را چند‌باره از صافی ذهن بگذرانند تا آنچه قلم‌مان خلق می‌کند نه خاطری را بیازارد نه راه به بیراهه‌ای بگشاید. بی‌شک هر توفیقی در این مسیر مدیون ذات
بی‌همانندی است که زبان را در حضور دل عاجز کرد تا هندو و ترک بی‌زبان به زبان آیند.
با گذشت مدتی کوتاه، تولید نزدیک به صد هزار کلمه محتوای متنی و رسیدن به صفحه‌ی اول جستجو جز در سایه‌ی لطف پروردگار و یکدلی گروهی میسر نبود. پس رحمت بر آن تربت پاک که فرمود:
"آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت"  
                                                                              ارادتمند 
                                                                              ابوالفضل امینی